سفر برای توشه گیری آخرت
در بین توصیه های پیامبر اکرم (ص) به امیر مومنان (ع) با عباراتی روبرو شدیم که حد و مرز برخی سفرهای خیر و دارای ثواب اخروی را بیان کرده است . در این فراز از سخنان نبیّ مکرّم اسلام , شاهدیم سفرهایی مثل سفر برای نیکی کردن به پدر ومادر یا صله رحم , با قید مقدار مسافت , توصیه شده اند . در ذیل متن حدیث و ترجمه آن می آید و سپس چند نکته در باره حدیث خواهد آمد:
رسول الله صلی الله علیه و آله : یَا عَلِیُّ سِرْ سَنَتَیْنِ بَرَّ وَالِدَیْکَ سِرْ سَنَةً صِلْ رَحِمَکَ سِرْ مِیلًا عُدْ مَرِیضاً سِرْ مِیلَیْنِ شَیِّعْ جَنَازَةً سِرْ ثَلَاثَةَ أَمْیَالٍ أَجِبْ دَعْوَةً سِرْ أَرْبَعَةَ أَمْیَالٍ زُرْ أَخاً فِی اللَّهِ سِرْ خَمْسَةَ أَمْیَالٍ أَجِبِ الْمَلْهُوفَ سِرْ سِتَّةَ أَمْیَالٍ انْصُرِ الْمَظْلُومَ وَ عَلَیْکَ بِالاسْتِغْفَار.( من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 361, مصادقة الإخوان، ص 58 ح 8, مکارم الأخلاق، ص 437,النوادر للراوندی، ص 5, الجعفریات ، ص 186,بحار الأنوار ج66، ص 403ح105.)
ترجمه
پیامبر اکرم (ص) فرمودند : اى على! برای نیکی به پدر و مادرت , مسیر دو ساله را طی کن و برای صله رحم مسیر یک ساله را و برای عیادت بیمار مسیر یک مایلی را و براى تشییع جنازه، مسیر دو مایلی را و براى اجابت یک دعوت، مسیر سه مایلی را و براى دیدار برادر دینى مسیر چهار مایلی را و برای کمک به کسی که فریاد کمک سر داده مسیر پنج مایلی را و برای کمک به ستمدیده، مسیر شش مایلی را و همواره از خداوند آمرزش بخواه .
چند نکته
1. هر چند در این حدیث , سفر برای کارهای خیر یادشده سفارش شده و گوشزد شده که این کارها آن قدر ارزش دارندکه , شایسته است فرد برای آنها , شهر و دیار خود را ترک کند و زحمت سفر را به جان بخرد ؛ اما بیان مسافت به طور ضمنی اشاره بدین حقیقت دارد که برای این کارهای خیر , طیّ مسافتهای بیشتر, توصیه نمی شود . از این رو می توان گفت این حدیث ضمن تشویق به سفر برای کارهای خیر یادشده , حد و مرز آن را هم بیان کرده و از افراط در این زمینه پیشگیری کرده است . بدین ترتیب معیاری ارائه داده تا افراد دچارزیادروی نشوند و اگر با آداب و رسوم بومی و قومی افراطی در این زمینه روبرو شدند , بتوانند رفتار درستی داشته باشند و از زیاده روی مصون بمانند .
2. در دوران صدور این حدیث , متعارف طی مسافت در یک روز , حدود پنجاه کیلومتر بوده است . بدین ترتیب با احتساب مسافت طی شده در یک سال قمری می توان مسافت توصیه شده در این حدیث برای نیکی به پدر و مادر و صله رحم را به دست آورد . هر مایل نیز برابر با هزار و ششصد متر است .
بنابر این می توان گفت مسافتهای یاد شده به طور تقریبی به صورت ذیل خواهد بود ؛
2/1. برای نیکی به پدر و مادر , مسیر دو سال راه (چهار هزار کیلو متر )
2/2 . برای صله رحم اقوام , مسیر یک سال راه (دو هزار کیلومتری )
2/3. برای عیادت از بیمار , مسیر یک مایلی (یک کیلومتر و ششصد متر)
2/4 . برای تشیع جنازه , مسیر دو مایلی(سه کیلومتر و دویست متر)
2/5 . برای دعوت , مسیر سه مایلی(چهار کیلومتر و هشتصد متر )
2/6 . برای دیدار برادر دینی , مسیر چهار مایلی (شش کیلومتر و چهار صد متر )
2/7. برای کمک به کسی که فریاد کمک خواهی او را شنیده , مسیر پنج مایلی (هشت کیلومتر)
2/8 . برای کمک به فرد ستم دیده , مسیر شش مایلی (نه کیلومتر و ششصد متر )
3. در باره مسافتی که در طول یک روز راه در گذشته (قبل از اختراع وسایل نقلیه امروزی ) به صورت پیاده یا شتر و یا اسب طیّ می شده , اقوال مختلفی وجود دارد که ما حد متوسط را مبنا قرار دادیم .
4. ممکن است این سوال به ذهن برسد که در آن دوران طیّ ِ مسافت مثلا یک مایل, به مراتب , زمان بیشتری طول می کشید تا امروز که وسایل نقلیه سریع اختراع شده است و از این رو در محاسبه مایل برای امروز لازم است مدت زمانی که در گذشته صرف می شده محاسبه شود و آن ملاک قرار گیرد نه مسافت .
در پاسخ می توان گفت که عطف مسافت مایل به واحد زمانی دو سال و یک سال راه در حدیث, اشاره به این دارد که ملاک, مسافت است نه زمان طی شده و اگر در دو مورد اول از دو سال و یک سال راه سخن به میان آمده بدان خاطر است که مخاطبان, اهل محاسبه مسافتهای زیاد نبودند و واحد زمانی را برای سفر بهتر درک می کردند اما در واحد های مسافتی کمتر این مشکل نبوده لذا از واحد مسافتی استفاده شده است .
پاسخ دوم می تواند این باشد که اگر در گذشته طی مسافت زمان بیشتری از فرد می گرفت امروزه نیز مسائلی مثل ترافیک , خطر سفر و مشغله های فراوان تر زندگی , مولفه هایی هستند که با آن برابری می کنند.
5. این روایت در منبع روایی - فقهی معروف شیعه یعنی کتاب « وسایل الشیعة » نیز انعکاس یافته است ؛« وسائل الشیعة ج 8 ص 248 ح ( 14975 ) 3 / أَبْوَابُ آدَابِ السَّفَرِ إِلَى الْحَجِّ وَ غَیْرِهِ / بَابُ عَدَمِ جَوَازِ السَّفَرِ فِی غَیْرِ الطَّاعَاتِ وَ الْمُبَاحَاتِ وَ عَدَمِ جَوَازِ السِّیَاحَةِ وَ التَّرَهُّبِ.»
نظرات شما: نظر
یک عمر مثل ابر بهاران گریستم
از درد و داغ، سر به گریبان گریستم
دیوانه وار سر به بیابان گذاشتم
در دشت و کوه یا به بیابان گریستم
دیدم غمین تمامی یاران و دوستان
من در کنار جمله یاران گریستم
از لحظه ی تولد خود تا کنار گور
حتی زمان مهد و دبستان گریستم
فرقی نداشت فصل بهار و خزان من
هم در بهار هم به زمستان گریستم
گاهی میان مجلس وعظ و گهی نماز
گاهی زمان خواندن قران گریستم
این اشگها برای چه از دیده ام چکید؟
این ناله چیست ؟ از چه فراوان گریستم؟
زان دم که داغ حضرت زهرا(س) شنیده ام
از درد و داغ بی حد و پیمان گریستم
بشنیده ام ز مادر خود قصه ی فدک
زین ماجرا به دیده ی گریان گریستم
آتش زدند خانه ی ام الائمه(س) را
عیبم مکن که نیمه ی شعبان گریستم
یک عمر گریه کرده ام من و کم گریه کرده ام
کی پا به پای شاه شهیدان(ع) گریستم؟
تاب و تحمل غم او را نداشتم
داغش چو سخت بود من آسان گریستم
دخت نبی(ص) و همسر حیدر(ع) شهیده شد
چون سیل پر خروش، خروشان گریستم
نظرات شما: نظر
مطلع انوار داور فاطمه (سلام الله علیها)
پاره ی قلب پیمبر فاطمه (سلام الله علیها)
مظهر اسرار رب العالمین
گلشن خوشبوی حیدر فاطمه (سلام الله علیها)
آیت نور سماوات و زمین
حق نما مشکوة انور فاطمه (سلام الله علیها)
آیه والشّمس ِ قرآن مجید
گردد از نورش منور فاطمه (سلام الله علیها)
سوره واللّیل خال ِ در حجاب
نقطه توحید ِ داور فاطمه (سلام الله علیها)
آن کثیر الخیر و هم خیر کثیر
داورش نامیده کوثر فاطمه (سلام الله علیها)
حبّ زهرا اجر پیغمبر بود
دشمنش گردیده ابتر فاطمه (سلام الله علیها)
هل أتی تمجیدی از ایثار او
می دهد افطار دیگر فاطمه (سلام الله علیها)
از امیرالمؤمنین باید شنید
اسوه و میزان همسر فاطمه (سلام الله علیها)
می شود روشن زفرزندان او
بهترین تصویر مادر فاطمه (سلام الله علیها)
خوش ترین تحلیل در تسبیح او
مظهر الله اکبر فاطمه (سلام الله علیها)
من اذاها قد اذانی از نبی
وای اگر گردد مکدّر فاطمه (سلام الله علیها)
پیکرش گلبرگ و کوته عمر و بود
پایمال دست کافر فاطمه (سلام الله علیها)
شد زجورو و کینه ی اهل جفا
از در و مسمار پرپر فاطمه (سلام الله علیها)
بود همچو مصطفی و مرتضی
(نوریا) با حق برابر فاطمه (سلام الله علیها)
نظرات شما: نظر
مرگ، انتقال از دنیا به برزخ است. از عُرف مردم مرگ همان از کار افتادن دستگاه بدن از قلب و مغز است؛ ولی در فرهنگ قرآن کسی مرده است که از دنیا وارد برزخ بشود؛ چرا که مرگ عبارت از انتقال از یک نشئه به یک نشئه دیگر است:«تَنْتَقِلونَ مِن دارٍ إلی دارٍ».
این انتقال برای دو دسته از مردم دو شکل متفاوت پیدا می کند. برای کسی که آخرت اصالت دارد با کسی که دنیا برای او اصالت دارد فرق می کند. کسی که دنیاطلب است و همه زندگی اش را دنیا تشکیل می دهد، وقتی می میرد و این شخص وارد برزخ میشود، با مشکل بزرگ و درد و رنجی بس دردناک مواجه می شود؛ زیرا که تعلّقات دنیایی از او گرفته شده و چون او قبل از مرگ این تعلّقات را رها نکرده است، هنگام مرگ این شخص به اجبار متعلَّق را رها میکند و او را از دنیا و متعلقاتش جدا می کنند؛ ولی چون هنوز تعلّق را به همراه دارد، این موجب درد و رنج او می شود. تعلّق بدون متعلّق دردآور است تا این تعلّقها قطع نشد او در زحمت است. این همان فشار جان دادن است که دنیا طلب گرفتار آن است. کسی که علاقه? شدیدی به مال و فرزند و دنیا ولو حلال آن دارد وقتی با مرگ مواجه می شود، می بیند که مورد علاقه اش را از او میگیرند ؛ ولی چون هنوز تعلّق به آن در جانش وجود دارد، رنج می کشد؛ چرا که تعلّق بدون متعلّق دردآور است. اگر آدم معتاد را گرفتند و او را در یک جایی بازداشت کردند، چرا درد و فریادش بلند است؟ برای اینکه آن مواد از او گرفتند که متعلَّق اعتیاد اوست. اعتیاد همچنان باقی است و اعتیاد بدون موادّ مورد تعلّق دردآور است . این روست که مرگ و احتضار و برزخ برای او دوزخ می شود؛ چرا که متعلقاتش از زن و مال و فرزند و مقام و منصب را از او می گیرند ولی تعلق خاطرش به این امور هم چنان باقی و برقرار است. این احساس تعلق به متعلق و فقدان متعلق است که رنج آور است.
از همین روست که حضرت امیرمومنان امام علی(ع) از مردم می خواهد برای این که مرگ راحتی داشته باشند و در عالم برزخ رنج نکشند، خودشان را از تعلق رهایی بخشند. ایشان در خطبه ای می فرماید: إرفضوا هذه الدنیا الدنیّة التارکة لکم قبل أن تترکها؛ قبل از اینکه این دنیای پست شما را رها کند شما او را رها کنید تا راحت بمیرید. این عذابی که این دست افراد در هنگام مرگ و در عالم برزخ می بینند به معنای کیفر و محاسبه? برزخی و اینها نیست، بلکه این عذاب تعلّق است که ایشان را می آزارد.
خداوند در آیه 50 سوره ذاریات از مردم می خواهد تا از همه چیز به سوی خداوند فرار کنند؛ زیرا هر چیزی که در عالم است نوعی تعلق آور است و آدمی را به بند می کشد و اجازه نمی دهد تا در هنگام مرگ راحت بمیرد و به جهانی آبادتر برود. کسی که از همه چیز به سوی خدا گریخته باشد، این دیگر هیچ گونه تعلقی به متعلقات دنیایی ندارد و برایش فرقی نمی کند که چیزی به او داده شود یا گرفته شود؛ زیرا همه آن ها را مال خدا و مال دنیا می داند. پس نقش این انسان در دنیا مانند امانت دار یا استفاده کننده ای است که چیزی را به امانت برای استفاده گرفته است. این شخص هیچ گونه تعلقی به این اسباب دنیوی ندارد، چون می داند که مال او نیست. پس وقتی می دهند خوشحال نمی شود و وقتی می گیرند ناراحت نمی شود و همواره تسلیم محض است.(آل عمران، ایه 153؛ حدید، آیه 23) از نظر چنین انسانی که از متعلق و تعلق گریخته، دادن کرامت نیست چنان که گرفتن اهانت نیست(فجر، آیات 15 و 16) چون همه چیز مال خداست و این برای مدتی در این مستقر شده تا بهره ای بگیرد و خود را به کمالی در بیرون از دنیا برساند.(بقره، ایه 36؛ اعراف، آیه 24) از این روست که امیرمومنان (ع) دنیا را به پل(قنطره) تشبیه می کند که جایی برای ساخت و ساز و مسکن نیست، بلکه محل عبور است؛ یعنی الدنیا دار المفر (خانه ای فرار ) لا دار المقر( و قرارگاه ) نیست.
کسی که این گونه به دنیا می نگرد خواهان کمال الانقطاع الی الله می شود و از خداوند خواهد هر گونه تعلقی را نسبت به هر چیز از او بردارد و تنها به خداوند توجه یابد تا این گونه روح و روانش آزاد گردد و به جای حرکت در ظلمات دنیوی در ساحت نور بلکه فراتر از آن در ذات الهی پرواز کند و در آن جا آشیان کند.
پس گام نخست آن است که از متعلقات دنیوی رهایی یابیم و سپس تلاش کنیم که اصل تعلق را از خود بزدایم ودیگرهیچ احساس تعلقی به هیچ چیز جز خداوند نداشته باشیم؛ چرا که فقر انسان به خداوند ذاتی است و انسان نمی تواند جز به خداوند تعلق خاطری داشته باشد.
به قول لسان الغیب حافظ شیرازی
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود / ز هرچه رنگ تعلق بگیرد آزاد است.
نظرات شما: نظر
هر کسی می خواهد بداند که اعمالش چگونه است و چه آثاری در زندگی و آخرت او به جا می گذارد؟ همه می گوییم که اگر کسی باشد که بتواند چشم برزخی ما را با باز کند و ما را با خودمان و وضعیت آینده خودمان آشنا کند، چه خوب می شود؟ آیا پیش گو و اهل دلی است که ما را به آینده ما آگاه سازد؟
از آموزه های قرانی به دست می آید که هر انسانی به خودش و اعمال و آثار آن آگاه است و به خوبی نسبت به موقعیت و وضعیت خود و نیز اعمال و رفتارش بصیرت دارد.(قیامت، ایه 14)
با این همه اگر بخواهد به چشم خود وضعیت خود را ببیند، یک راهکار دیگری نیز خداوند برای انسان در نظر گرفته است که می تواند با آن وضعیت خود و تاثیر اعمالش را ببیند.
شکی نیست که قیامت روز آشکار شدن حقایق و ملکوت اعمال ماست و در آن روز حقایق به عیان دیده می شود؛ زیرا پرده ها کنار می رود و چشم تیزبین و دقیق خواهد شد و پرده ای نمی ماند که ظاهر و باطن آن تفاوت داشته باشد.(ق، ایه 22) اما از روایات و آیات به دست می آید که هر شبانه روزی برای ما قیامتی است که باطن اعمال آشکار می شود و ما با حقیقت ساخته و سازه قیامتی خود آشنا می شویم. البته تفاوت این قیامت با قیامت آخرتی این است که فرصت ها بارها تکرار می شود در حالی که پس از مرگ دیگر این فرصت تکرار شدنی نیست تا ما با تغییر در رفتار و اعمال به خودسازی و تزکیه نفس بپردازیم و اعمال نیکی را انجام دهیم.(مومنون، آیات 99 و 100)
پیغمبراکرم (ص) درباره نقش خواب و اثار آن می فرمایند: «کما تنامون تموتون و کما تستیقظون تبعثون؛ خواب برادر مرگ است, همانطور که می خوابید می میرید (و به عالم برزخ و عالم مثال وارد می شوید) و همانطور که بیدار می شوید, برانگیخته می شوید» (بحارالانوار، ج 7/ص47؛ کلمات مکنونه من اهل الحکمه و المعرفه, مرحوم ملا محسن فیض کاشانی, ص139 – 140)
از این روایت به دست می آید که ما هر روز می توانیم به عالم ملکوت برویم و وضعیت خود و اعمال خودمان را مشاهده کنیم؛ به ویژه آن که اعمال به سرعت آثار خوب و بد خودش را در روح و روان آدمی به جا می گذارد و ماهیت ما را تغییر داده و به موجوداتی دیگر تبدیل می کند که از پست ترین تا برترین را شامل می شود.
امام صادق (ع) فرمود: «اِنَّ الرَجُلَ یَذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَحْرُمُ صَلاة اللَّیْلِ وَ اِنَّ الْعَمَلَ السَّیّیءَ اَسْرَعُ فی صَاحِبِهِ مِنَ السِّکِین فِی اللَّحْمِ؛ کسی که مرتکب گناهی شود از نماز شب محروم می گردد و به درستی که نفوذ اثر کار ناپسند در انجام دهنده آن از نفوذ چاقو در گوشت سریعتر است».
مردی از حضرت امیرالمؤمین علی (ع) پرسید: «یا أمیرَالْمُؤْمِنینَ، اِنّی قَدْ حُرِمْتُ الصَّلاةُ بِاللَّیْلِ؟ ای امیرمومنان! من از نماز شب محروم شدم. قالَ: فَقال أمیرُالمؤمنینَ (ع): أنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُک؛ تو کسی هستی که گناهان تو را در بند و قید کرده است.
پس هر کاری خوب و بدی که ما انجام می دهیم در زندگی ما تاثیر دارد،بلکه از آیه 96 سوره اعراف به دست می آید که تقوا و بی تقوای مردم تا چه اندازه در نظام هستی تغییر ایجاد می کند و درهای روزی را بر روی شخص بلکه جامعه باز کرده یا می بندد. امام صادق (ع) در این باره میفرماید: «ما من سنة اقل مطرا من سنة ولکن الله تعالی یضعه حیثیشاء، ان الله تعالی اذا عمل قوم بالمعاصی، صرف عنهم ما کان قدره لهم من المطر فی تلک السنة الی غیرهم و الی الفیافی و البحار و الجبال؛ خداوند هر سال باران را به اندازه لازم می فرستد، ولی اگر مردم سرزمینی، تبهکار باشند، دستور میدهد که این باران در مناطقی چون کوه و دریا و بیابان فرو بریزد که به حال آنها سودمند نباشد.
بنابراین، هر کسی در خواب خود حقایق زندگی اش را می بیند و اعمال روزش به سرعت در عالم ملکوت و برزخ به او نشان داده می شود. البته بسیاری از مردم خواب به یادشان نمی ماند و یا نمی توانند ارتباط میان اعمال و خواب هایشان را درک کنند از این رو گمان می کنند که خواب های پریشان و بی معنا و مفهوم می بیند،در حالی که این گونه نیست. البته به یک معنا کسانی که در زندگی خویش بی هدف هستند و هدف متعالی ندارند، در خواب خویش نیز پریشان و سرگردان هستند و همان پریشان حالی در زندگی روزمره در خواب خودنمایی می کند.
کسی که در روز قبل کارهای زشتی را انجام داده است، در خواب با حقایق ملکوتی اعمال و رفتارش دیدار می کند و آن ها را می بیند. از این روست که وقتی بیدار می شود اندوهگین و ناراحت است؛ زیرا حقایقی که دیده تاثیر او را در روح و روان او گذاشته است. او در خواب با دوزخ اعمال خود مواجه شده است؛ چرا که خواب همانند مرگ دریچه ای به عالم ملکوت و رسیدن به مقام یقین است. همه انسان ها در مرگ به یقین می رسند(مومنون، آیه 100) و در آن جا بهشت و دوزخ خود را می بیند؛ چنان که خداوند می فرماید اگر به مقام علم الیقین و عین الیقین می رسیدند، دوزخ را به عیان می دیدند.(تکاثر، آیات 5 تا 7) اما حق الیقین تنها در قیامت برای بسیاری از مردم اتفاق می افتد و تنها اوحدی از مومنان هستند که در دنیا با حق الیقین همه چیز را می بینند.
خواب نیز دریچه ای هم چون مرگ است؛ زیرا بر اساس آیات قرآنی، خواب خود مرگی است که خداوند روح شخص را می گیرد ولی به سبب آن که اجل مسمی آن نرسیده آن را روح را به جسم باز می گرداند.(زمر، ایه 42) پس انسان در خواب به نزد خداوند و عالم ملکوت و لاهوت غیر از عالم ماده می رود و در آن جا حقایق را هم چون زمان مرگ به یقین می بیند.
از همین رو، انسان ها در خواب افزون بر مسائل مربوط و مرتبط به اعمال خود، مطالبی را از آینده نیز می بیند و با حقایق از اینده آشنا می شوند؛ زیرا عالم ملکوت به یک معنا گرفتار لحظه و زمان نیست و امور در آن جا فرازمانی است. از این روست که در خواب انسان با حقایقی برتر نیز مواجه و روبه رو می شود و به میزان تقوا از درجات علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین سود می برد.
از این رو، می توان گفت که خواب دریچه ای به سوی ملکوت خود ما و اعمال ماست و ما می توانیم نتیجه عملکرد روزانه خود را در خواب ببینیم.
با توجه به همین مساله است که فرمان و سفارش شده که پیش از خوابه حسابرسی خود پرداخته و اگر گناه و خطایی مرتکب شده ایم استغفار بجوییم تا دست کم از مشکلات اعمال خود بکاهییم.
در بیان چگونه به بستر و خواب رفتن دستورهای در اسلام آمده است که در این جا به یکی از سفارش های پیامبر(ص) به حضرت فاطمه(س) اشاره می کنیم.
از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام روایت شده که در حالی که بستر را گسترانیده و می خواستم بخوابم ، پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله بر من وارد شد و فرمود: ای فاطمه ! مخواب مگر این که چهار عمل را انجام داده باشی : قرآن را ختم نمایی و انبیا را شفیع خود گردانی و مومنین را از خود راضی کنی و حج و عمره بجای آوری ، این را فرمودند و به نماز مشغول شدند.
من هم کنار بستر ایستادم تا نمازشان تمام شد پس گفتم ای رسول خدا مرا به چهار چیز امر نمودی که در این حال نمی توانم انجام دهم ، حضرت تبسمی نمود و فرمود: اگر سه مرتبه سوره قل هو الله را بخوانی ، مثل این است که ختم قرآن کرده ای و اگر بر من و انبیا گذشته درود فرستی ، شفیعانت در روز قیامت شده ایم و اگر برای مومنین استغفار نمایی همه از تو راضی خواهند بود و اگر بگویی سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر ثواب حج و عمره را به دست آورده ای . (منتهی الآمال؛ شیخ عباس قمی (ره)، جلد 1 صفحه 162)
نظرات شما: نظر